أجملوا في طلب الدنيا فإن كلا ميسر لما خلق له . در طلب دنيا معتدل باشيد و حرص نزنيد ، زيرا به هر كس هر چه قسمت اوست مي رسد .
شبهه : آيه‎ تطهير درباره‎ اهل بيت پيامبر (ص) نيست و اين آيه هيچ ارتباطي با عصمت آنان ندارد.
  نگارش شده در تاریخ:پنج شنبه 7 دی 1391برچسب:اهل بیت","آيه‎ تطهير","دكتر تيجاني"," عايشه","آلودگي ظاهري","آلودگي ظاهری معنوي","عصمت",", 15:20  

 در روايات شيعه هم از طريق ائمه‌ اطهار ـ عليهم السّلام ـ به بيش از سي طريق اين روايات نقل شده است و در مجموع بايد گفت جاي هيچ شك و ترديدي باقي نمي‎ماند كه مراد و منظور از «اهل بيت»، رسول مكرم اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ و علي بن ابي‎طالب ـ عليه السّلام ـ ، فاطمه‌ زهرا (س) و امام مجتبي ـ عليه السّلام ـ و امام حسين ـ عليه السّلام ـ مي‎باشند.
علامه طباطبايي مي‎فرمايد: در اين‎باره آنچه كه از اهل سنت نقل شده است بيش از آن است كه از شيعه نقل شده است.
[1]
دكتر تيجاني در كتاب «فسئلوا اهل الذكر» سي منبع از منابع معتبر اهل سنت را نقل مي‎كند كه نزول آيه‎ي تطهير را درباره‎ي اهل بيت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‎دانند و در پايان اضافه مي‎كند كه علمايي از اهل سنت كه اين آيه را مربوط به اهل بيت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‎دانند، زيادند و ما به همين مقدار اكتفا مي‎كنيم.
[2]
تفسير البرهان، ذيل اين آيه‌ شريفه، 64 روايت نقل كرده است كه 58 روايت آن مربوط به تعيين شأن نزول و مصداق «اهل بيت» مي‎باشد و جالب اين است كه روايات نقل شده از طرق مختلف اهل سنت در اين رابطه بيش از روايات رسيده از شيعه است و صاحب اين تفسير 30 روايت را به طرق مختلف اهل سنت نقل مي‎كند و 28 روايت را به طرق شيعه. و مطلب ديگر كه در اين‎باره جلب توجه مي‎كند اين است كه در برخي از اين روايات، بعضي از اصحاب كساء خود براي اثبات حقانيت خويش به اين آيه استدلال نموده و تمسك جسته‎اند، از اين جمله است روايت شماره‌ 24 كه اميرالمؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ در قضيه‌ جانشيني عمر و در جلسه‌ شوراي تعيين خليفه براي اثبات حقانيت و فضيلت خويش به اين آيه استدلال فرموده و خطاب به آنان مي‎فرمايد: آيا اين آيه درباره كسي جز من و همسرم و فرزندانم نازل شده است؟ كه آنان در جواب مي‎گويند: خير.
[3]
در تفسير الكاشف روايتي را در شأن نزول آيه‌ تطهير از صحيح مسلم (القسم الثاني من الجزء الثاني) ص 116، چاپ 1348 هـ. نقل مي‎كند و پس از نقل حديث از صحيح مسلم مي‎گويد: همين روايت با همين سند را ترمذي در صحيح خود و احمد بن حنبل در مسندش و ديگران از علماي اهل سنت نقل كرده‎اند.
[4]در كتاب‎هاي حديث و تفسير به چهار دسته روايت در اين‎باره برخورد مي‎كنيم:
1. رواياتي كه برخي از همسران پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل كرده‎اند و مفاد آن اين است كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ آنان را از شمول آيه‌ تطهير خارج كرده است.
[5]
2. رواياتي كه مربوط به حديث كساء است.
[6]
3. رواياتي كه مي‎گويند: پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ تا مدتي (شش ماه يا ببيشتر) پس از نزول آيه‌ تطهير به در خانه‌علي ـ عليه السّلام ـ و فاطمه (س) و فرزندانش مي‎رفت و مي‎فرمود: «الصلوه! يا اهل البيت! إنما يريد اللّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يُطهّركم تطهيرا»
[7]
4. رواياتي كه از ابو سعيد خدري رسيده است كه مي‎گويد: اين آيه درباره رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ و علي و فاطمه و حسن و حسين ـ عليهم السّلام ـ نازل شده است. «نزلت في خمسه؛ في رسول اللّه ـ صلّي الله عليه و آله ـ و عليٌ و فاطمه و الحسن و الحسين ـ عليهم السّلام ـ »
[8]
 


<-TagName->
      نويسنده: zeinab       |    لینک ثابت |    ادامه مطلب|
ادله جامعيت و جاودانگي قرآن كريم در نهج البلاغه
  نگارش شده در تاریخ:پنج شنبه 6 دی 1391برچسب:جاودانگي قرآن","ادله جامعيت "," قرآن",", 21:0  

در پرتو مساله جامعيت، موضوع وجود تمامي علوم مختلف در قرآن كه از نظريه‏هاي افراطي به شمار مي‏آيد حجيت قرآن كريم و نظريه اهل حديث در اين باره و نقد و بررسي اين ديدگاه مورد بحث قرار مي‏گيرد.
نهج البلاغه، اخوالقرآن و بهترين و نابترين منبعي است كه مي‏تواند ره پويان طريق را در شناخت صحيح و حقيقي قرآن مجيد ياري دهد.
در نگاه اميرمؤمنان علي عليه السلام، قرآن نسخه‏اي جامع و جاوداني است كه از نيازهاي بشر براي رسيدن به سرمنزل سعادت و كمال، فروگذار نكرده است. حضرت در موارد گوناگون و به شيوه‏هاي زيبا و حكيمانه به ترسيم اين ويژگي پرداخته است ; در يكي از خطبه‏هاي نهج‏البلاغه[1]با استناد به آيات قرآن، جامعيت آن را بوضوح تشريح كرده است.
حضرت بعد از آنكه درباره دو راي مختلف صادر شده از دو قاضي سخن مي‏گويد، با استفهام انكاري مي‏پرسد: «آيا خداوند دين ناقصي فرو فرستاده و در تكميل آن از آنان مدد جسته است؟ آيا آنها شريك خدايند و بر خدا لازم است‏به گفته ايشان رضايت دهد؟ يا اينكه خداوند دين را كامل نازل كرده، اما پيغمبرصلي الله عليه وآله در تبليغ و اداي آن كوتاهي ورزيده است؟»
آنگاه با استشهاد به آيات قرآن بصراحت‏به اين شبهه پاسخ مي‏دهد: والله سبحانه يقول:
«ما فرطنا في الكتاب من شي‏ء»[2]
و قال:
«فيه تبيان لكل شي‏ء»[3]
و ذكر ان الكتاب يصدق بعضه بعضا، و انه لا اختلاف فيه فقال سبحانه:
«و لو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافا كثيرا»[4]
خداوند مي‏فرمايد: «در قرآن از هيچ چيز فروگذار نكرده‏ايم‏»و نيز مي‏فرمايد: «در قرآن بيان همه چيز آمده است‏»و ياد آور شده است كه آيات قرآن، يكديگر را تصديق مي‏كنند و اختلافي در آن وجود ندارد، چنانكه مي‏فرمايد: «اگر قرآن از ناحيه غير خدا بود، اختلافات فراواني در آن مي‏يافتند.»
مرحوم طبرسي رحمه الله در ذيل آيه 38 سوره انعام به ذكر يكي از اين اقوال پرداخته، مي‏نويسد: «مراد از كتاب، قرآن است; چرا كه شامل جميع نيازهاي دنيوي و اخروي آدمي است; چه مفصل بيان شده باشد و چه مجمل; اما مجمل آن در لسان پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله تشريح شده و حق تعالي ما را مامور به تبعيت از او كرده است; چنانكه فرمود:
«و ما اتيكم الرسول فخذوه و ما نهيكم عنه فانتهوا [5]
و شما آنچه را رسول حق دستور مي‏دهد(منع يا عطا مي‏كند) بگيريد و هرچه را نهي مي‏كند، واگذاريد.»[6]
بنابراين، قرآن مجيد از بيان معارفي كه موجب سعادت حقيقي انسان در دنيا و آخرت مي‏باشد، فروگذار نكرده است. [7]
علامه طباطبايي در تفسير آيه 82 نساء پس از برشمردن مفاهيم آيه مي‏نويسد: «از آنجا كه قرآن اختلاف قبول نمي‏كند، تغيير و تحول، نسخ و باطل و غيره را هم نمي‏پذيرد; از اين رو لازم مي‏آيد كه شريعت اسلامي تا روز واپسين استمرار داشته باشد.»[8]
حضرت در ادامه خطبه 18 در چندين عبارت بسيار زيبا در حالي كه ظاهر و باطن قرآن را معرفي مي‏كند، تاييدي ديگر بر جامعيت قرآن ارائه مي‏دهد:
«ان القرآن ظاهره انيق [9]و باطنه عميق‏»
ظاهر قرآن زيبا و شگفت آور و باطن آن ژرف و پرمايه است، پس عموم و خواص مردم مي‏توانند بهترين و بيشترين بهره را از اين كتاب ببرند. 
 


<-TagName->
      نويسنده: zeinab       |    لینک ثابت |    ادامه مطلب|
چرا شب قدر، شب نزول قرآن كريم بين مسلمين مورد اختلاف است؟ چرا شيعه شبهاي 19، 21 و 23 و اهل سنت شبهاي
  نگارش شده در تاریخ:پنج شنبه 5 دی 1391برچسب:نزول قرآن كريم","شب قدر","تعيين شب قدر"," روايات اهل تسنن",", 10:12  

 الف) علت اختلاف در مورد شب قدر بين مسلمين:


بعد از رحلت نبي اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل و كتابت احاديث و روايات از طرف خليفة اول ممنوع گرديد. و اين منع حديث تا زمان خلافت عمر بن عبدالعزيز (99 هجري) ادامه داشت. اين مسئله باعث ضربة جبران ناپذيري به احاديث خصوصاً احاديث اهل تسنن گرديد. به موجب اين امر سلسلة اسناد روايات اهل تسنن از بين رفت و از ارزش حديث كاسته شد و از طرفي احاديث ساختگي زيادي نيز به همين خاطر وارد جوامع حديثي اهل تسنن گرديد. ولي خوشبختانه جوامع حديثي شيعه به خاطر عدم پيروي از اين منع، و وجود جانشينان به حق كه علوم خود را از ايشان مي گرفتند از اين ضايعات مصون ماند. اين امر موجب اختلافات زيادي در جزئيات و بسياري از مسائل گرديد. ولي از آنجا كه شيعه احاديث خود را از اهل بيت مي گيرند و همواره در مشكلات، سخنان اين بزرگواران چاره ساز بوده فلذا مشكل چنداني ندارند.
اما در قرآن در تعيين شب قدر چيزي نيامده. و آنچه از قرآن در اين رابطه به طور قطع مي توان فهميد اين است كه شب قدر فطعاً در ماه مبارك رمضان واقع شده و اما اينكه كدام يك از شبهاي آن است، قرآن دلالتي بر آن ندارد

ب) شبهاي 19 و 21 آيا به خاطر حضرت علي ـ عليه السّلام ـ به عنوان شب قدر معروف هستند؟

احاديث زيادي در مورد تعيين شب قدر وارد شده و در بعضي از اين احاديث، شبهاي 19 و 21 و 23 به عنوان شب قدر معرفي و بيان شده که يكي از اينها شب قدر است در برخي ديگر، 21 و 23 به عنوان شب قدر معرفي شده است.بعضي از روايات به صراحت شب 23 را به عنوان شب قدر معرفي و آن را افضل از همة شبهاي 19 و 21 دانسته اند.در بعضي از احاديث، از امام پرسيده اند كدامين از 2 شب 21 و 23 قدر است؟ امام تعيين نكرده اند و فرموده اند: چه مي شود بر تو اگر در هر دو شب خير انجام دهي؟و...
بنابراين روشن شد كه شبهاي 19 و 21 به عنوان احتمال شب قدر بودن در لسان روايات ذكر شده، نه به خاطر حضرت علي ـ عليه السّلام ـ هر چند فضل اين دو شب به خاطر قرار گرفتن شهادت حضرت در آن دو قطعاً بيشتر شده است.

ج) 23 افضل است يا 27

طبق گفتار بند الف، شبهايي كه احتمال قدر در آنها داده مي شد و يكي از آنها قطعاً شب قدر است،‌ به ترتيب افضليت عبارتند از: شب 19، 21 و 23 كه شب 23 افضل از دو شب ديگر بوده و بلكه طبق تصريح بعضي از احاديث، شب قدر همين شب است و مي دانيم كه در تمام طول سال شبي به فضليت شب قدر نمي رسد. بنابراين 23 از شب 27 و از تمام شبها افضل خواهد بود.
نتيجه


1. نظر شيعه در مورد شب قدر و تعيين آن مشخص بوده و چون از ائمه ـ عليهم السّلام ـ يعني وارثان علم پيامبر به ما رسيده قطعاً صحيح مي باشد.
2. شبهاي 19 و 21 نيز طبق بعضي روايات احتمال شب قدر بودن داده مي شود.
3. شب 23 از تمام شبها افضل است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. مستدرك الوسائل، محدث نوري، ج 7، باب تعيين ليلة القدر.
2. علامه طباطبايي، تفسير الميزان، ج20، ص 561.
3. مکارم شيرازي، تفسير نمونه، ج27، ذيل سوره قدر.
4. دعائم الاسلام، نعمان بن محمد تميمي مغربي، ج1.

منبع:مقالات سایت اسلام شیعه


<-TagName->
      نويسنده: zeinab       |    لینک ثابت |    ادامه مطلب|
اهل بيت (عليهم السلام) در نگاه قرآن
  نگارش شده در تاریخ:پنج شنبه 4 دی 1391برچسب:, 19:16  

ترديدى نيست كه مصداق كامل و جامع آياتى كه در قرآن مجيد ايمان و جهاد و هجرت و اخلاص و يقين و اخلاق حسنه و عمل صالح و عبادت شبانه و بيدارى سحر و صدق و وفا و كرم و سخا و . . . را مطرح مى كنند ، اهل بيت (عليهم السلام)هستند چنان كه در كتاب هاى شيعه و سنى مشاهده مى كنيم .اين مطلب تا جايى مسلم و قطعى است كه هم شيعه و هم اهل سنت كتاب هايى تحت عنوان آيات نازل در حق على (عليه السلام) و آيات نازل در حق اهل بيت (عليهم السلام) تأليف كرده اند .قرآن در مورد پيامبر (صلى الله عليه وآله) كه اصل و ريشه و پايه حقيقت وجودى اهل بيت (عليهم السلام)است ، روشن و گويا و به صراحت سخن گفته و در مورد اهل بيت (عليهم السلام) در بسيارى از آيات به كنايه و اشاره واقعيت را بيان نموده است .چون مخاطبان قرآن ، اهل عقل و خرد و صاحبان انديشه و فكر و اولو الالباب هستند ، با نور باطن و با پذيرفتن روايات و با تأمل و نظر دقيق درمى يابند كه در ميان امت اسلام اين گونه آيات مصداق اتمّ و اكملى جز اهل بيت (عليهم السلام) ندارند و در برخى از اين آيات هيچ راهى جز تأويل به اهل بيت (عليهم السلام) پيش روى صاحب خرد نمى گذارد و اگر آن بزرگواران مصداق اتمّ و اكمل و نقطه تأويل آن آيات نباشند ، بايد ملتزم به اين مطلب شويم كه بسيارى از آيات قرآن بى مصداق و بى تأويل است و نتيجه التزام به اين مطلب اين است كه قرآن كتابى ناقص است و اعتقاد به ناقص بودن قرآن مساوى با كفر و سبب دچار شدن به عذاب روز قيامت است ،( . . . وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ . . . ) .. . . و حال آنكه تفسير واقعى و حقيقى آنها را جز خدا نمى داند . و ثابت قدمان در دانش و چيره دستان در بينش . . . امام صادق (عليه السلام) فرمود :نَحنُ الرَّاسِخُونَ فِى العِلمِ ، وَنَحنُ نَعلَمُ تَأوِيلَهُ .مصداق راسخون در دانش ماييم و تأويل آيات را به آنچه كه بايد تأويل شود ما مى دانيم .
شخصيت پيامبر (صلى الله عليه وآله) در قرآن
قرآن مجيد درباره عظمت و شخصيت پيامبر بزرگوار اسلام (صلى الله عليه وآله) با صراحت مى فرمايد :( إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ . . . ).همانا خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود و رحمت مى فرستند . . . در روايات آمده كه صلوات خدا بر پيامبر (صلى الله عليه وآله) ، رحمت ويژه از جانب او نسبت به پيامبر (صلى الله عليه وآله) و صلوات فرشتگان مدح و ستايش پيامبر (صلى الله عليه وآله) يا طلب رحمت براى او از پيشگاه خداست(178) .قرآن مجيد براى پيامبر (صلى الله عليه وآله) چنان شخصيتى قائل است كه بيعت و پيمان با او را به طور كامل بيعت و پيمان با خدا مى داند ،( إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ . . . ).به يقين كسانى كه با تو بيعت مى كنند ، جز اين نيست كه با خدا بيعت مى كنند ; دست تو كه به منزله دست خدا ست . . .
اطاعت از خدا و پيامبر (صلى الله عليه وآله)
قرآن درباره اطاعت از خدا و پيامبر (صلى الله عليه وآله) كه نتيجه و محصول شيرينش كاميابى و پيروزى بزرگ در دنيا و آخرت است ، مى فرمايد :( . . . وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزاً عَظِيماً ).. . . و هركس خدا و پيامبرش را اطاعت كند ، بى ترديد رستگارى بزرگى يافته است .قرآن مجيد نتيجه اطاعت از خدا و پيامبر (صلى الله عليه وآله) را همنشينى با پيامبران و صديقين و شهيدان و شايستگان در قيامت مى داند :( وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِم مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً ).و كسانى كه از خدا و پيامبر اطاعت كنند ، در زمره كسانى از پيامبران و صدّيقان و شهيدان و شايستگان خواهند بود كه خدا به آنان نعمت ايمان ، اخلاق و عمل صالح داده ; و اينان نيكو رفيقانى هستند .قرآن كريم اطاعت از پيامبر (صلى الله عليه وآله) را اطاعت از خدا مى داند و اين آيه برترين دليل بر برترى پيامبر (صلى الله عليه وآله) بر همه موجودات جهان هستى است .( مَن يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ . . . ).هر كه از پيامبر اطاعت كند ، در حقيقت از خدا اطاعت كرده . . .قرآن حكيم اطاعت از خدا و پيامبر (صلى الله عليه وآله) را سبب ورود به بهشت و روى گردانى از خدا و پيامبر (صلى الله عليه وآله) را علت دچار شدن به عذاب دردناك مى داند .( . . . وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّات تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الاَْنْهَارُ وَمَن يَتَوَلَّ يعَذِّبْهُ عَذَاباً أَلِيماً ).. . . و كسى كه از خدا و پيامبرش اطاعت كند ، او را در بهشت هايى درآورد كه از زير درختان آن نهرها جارى است ، و هر كس روى بگرداند او را به عذابى دردناك عذاب مى كند .قرآن كريم ، اطاعت از پيامبر (صلى الله عليه وآله) را سبب شمول رحمت حق نسبت به مطيع مى داند ،( . . . وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ). . . . و اين پيامبر را اطاعت كنيد تا مورد رحمت قرار گيريد .


<-TagName->
      نويسنده: zeinab       |    لینک ثابت |    ادامه مطلب|
هجرت پیامبر اسلام از مکه به مدینه
  نگارش شده در تاریخ:پنج شنبه 3 دی 1391برچسب:, 11:39  

پس از هجرت پیامبر، امام در انتظار نامه رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم بود وچیزى نگذشت که ابو واقد لیثى نامه‏اى از آن حضرت به مکه آورد وتسلیم حضرت على علیه السلام کرد. پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم آنچه را که در شب سوم هجرت، در غار ثور، شفاها به حضرت على گفته بود در آن نامه تایید کرده، فرمان داده بود که با بانوان خاندان رسالت‏حرکت کند وبه افراد ناتوان که مایل به مهاجرت هستند نیز کمک کند. امام که وصایاى پیامبر را در باره امانتهاى مردم مو به مو عمل کرده بود کارى جز فراهم ساختن اسباب حرکت‏خود و بستگانش به مدینه نداشت، لذا به آن گروه از مومنان که آماده مهاجرت بودند پیغام داد که مخفیانه از مکه خارج شوند ودر چند کیلومترى شهر، در محلى به نام «ذو طوى‏» توقف کنند تا قافله امام به آنان برسد. اما حضرت على علیه السلام با اینکه چنین پیغامى به آنان داده بود، خود در روز روشن بار سفر بست و زنان را با کمک ایمن فرزند ام ایمن سوار بر کجاوه کرد وبه ابو واقد گفت:«شتران را آهسته بران زیرا زنان، توانایى تند رفتن ندارند». ابن شهر آشوب مى‏نویسد: عباس از تصمیم على علیه السلام آگاه شد و دانست که مى‏خواهد در روز روشن ودر برابر دیدگان دشمنان مکه را ترک گوید و زنان را همراه خود ببرد، از این رو فورا خود را به على علیه السلام رساند و گفت: محمدصلى الله علیه و آله و سلم مخفیانه مکه را ترگ گفت و قریش براى یافتن او تمام نقاط مکه واطراف آن را زیر پا نهادند; تو چگو نه مکه را با این عایله در برابر چشم دشمنان ترک مى‏گویى؟ نمى‏دانى که تو را از حرکت‏باز مى‏دارند؟ على علیه السلام در پاسخ عموى خود گفت:شبى که با پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم در غار ملاقات کردم ودستور داد که با زنان هاشمى از مکه مهاجرت کنم به من نوید داد که از این پس آسیبى به من نخواهد رسید. من به پروردگارم اعتماد و به قول احمد صلى الله علیه و آله و سلم ایمان دارم و راه او با من یکى است، پس در روز روشن ودر برابر دیدگان قریش مکه را ترک مى‏گویم! سپس اشعارى سرود که مضمون آنها همان است که بیان شد. (1) او نه تنها به عموى خود چنین پاسخ داد، بلکه هنگامى که لیثى هدایت‏شتران را بر عهده گرفت وبراى اینکه کاروان را زودتر از تیر رس قریش بیرون ببرد بر سرعت‏شتران افزود، امام علیه السلام او را از شتاب کردن بازداشت وگفت:پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به من فرموده است که در این راه آسیبى به من نخواهد رسید. سپس هدایت‏شتران را خود بر عهده گرفت وچنین رجز خواند: زمام امور تنها در دست‏خداست، پس هر بدگمانى را از خود دور کن که پروردگار جهانیان براى هر حاجت مهمى کافى است. (2) قریش حضرت على (ع) را تعقیب مى‏کند کاروان امام علیه السلام نزدیک بود به سرزمین «ضجنان‏» برسد که هفت‏سوار نقابدار از دور نمایان شدند وبه سرعت اسبهاى خود را به سوى کاروان راندند. على علیه السلام براى جلوگیرى از هر نوع پیشامد بدى براى زنان به واقد و ایمن دستور داد که فورا شتران را بخوابانند وپاهاى آنها را ببندند. سپس کمک کرد که زنان را پیاده کنند واین کار انجام مى‏گرفت که سواران نقابدار با شمشیرهاى برهنه سر رسیدند ودر حالى که خشم گلوى آنان را مى‏فشرد شروع به بدگویى کردند که:تو تصور مى‏کنى با این زنان مى‏توانى از دست ما فرار کنى؟! حتما باید از این راه باز گردى. على علیه السلام گفت: اگر باز نگردم چه مى‏شود؟ گفتند: به زور تو را باز مى‏گردانیم ویا با سر تو باز مى‏گردیم. این را گفتند ورو به شتران آوردند که آنها را برمانند. در این هنگام حضرت على علیه السلام با شمشیر خود مانع از پیشروى آنان شد.یکى از آنان شمشیر خود را متوجه حضرت على کرد. پسر ابوطالب شمشیر او را از خود باز گردانید وسپس درحالى که کانونى از غضب بود به سوى آنان حمله برد وشمشیر خود را متوجه یکى از آنان به نام جناح کرد


<-TagName->
      نويسنده: zeinab       |    لینک ثابت |    ادامه مطلب|
پیامبر اکرم(ص)، تجسم زهد و پرهیزکاری و عطوفت
  نگارش شده در تاریخ:پنج شنبه 2 دی 1391برچسب:, 11:35  

پایگاه اطلاع رسانی صید الفوائد عربستان با درج مقاله ای به بررسی و تشریح ویژگیهای اخلاقی پیامبر اکرم(ص) اقدام کرده است .
بر اساس این نوشتار حضرت محمد(ص) زاهدترین مردم در دنیا و مایلترین آنها به آخرت بود و به اینکه بنده خداست افتخار می کرد. او مانند دیگران بر روی حصیر زندگی می کرد و مانند دیگران لباس می پوشید. او بسیار متواضع و زاهد بود و زهد و پرهیزکاری او زبانزد خاص و عام بوده است.
پیامبر اکرم(ص) عابدترین مردم و از نظر اخلاقی کریم ترین و شاکرترین مردم به درگاه خداوند متعال بوده است. او نه تنها حق بنده نسبت به خداوند را می دانست بلکه در اجرای احکام و فرامین الهی از هیچ کوششی فروگذاری نمی کرد و ادب و احترام را نه تنها در حق با بندگان خدا بلکه در حق خدا نیز ادا می کرد.
حضرت محمد(ص) در امور خود سعی داشت تا آنچه را که بر او واجب و ضروری است ادا کند، از این رو به درجه عالی علم و فضیلت و اخلاق برجسته رسید و با نمازهای شب و نافله هایی که می خواند به تقرب خدا دست یافت.
حضرت محمد (ص) در سخنان خود آورده است که هر کسی حق خداوند بلند مرتبه را ادا کند، سجده کند، تسبیح و ثنا گوید، خداوند او را خواهد بخشید. او بهترین عمل را تمسک به اخلاق قرآنی، اجرای فرامین الهی و انجام آنچه که خداوند دوست دارد، می دانست.
در بخشی از سخنان نبی اکرم(ص) آمده است " مثل کسی که خدا را یاد می کند و کسی که خدا را یاد نمی کند مثل زنده و مرده است" و در جای دیگر می فرماید" عملی که انسانی را از عذاب خداوند نجات می دهد، یاد خداوند بلند مرتبه است".
خاتم الانبیاء کسی بود که در دوران زندگی خود بیشترین امتحان و بزرگترین آزارها را دید، با این وجود برای ابلاغ رسالت و فرمان جهاد همه مردم را جمع می کرد.
مجالسی که حضرت محمد(ص) برپا می کرد در کمال تواضع و فروتنی بود وحضرت مانند دیگران در این مجالس بر روی زمین بر حصیری می نشست و مجالس وعظ و دعوت خود را برگزار می کرد.
در این گزارش به سوره انبیاء آیه 107 اشاره شده است که خداوند می فرماید "ما تو را جز رحمت برای جهانیان نفرستاده ایم" و یا هنگامی که پیامبر مشرکان را فراخواند به آنها گفت "من تنها برای رحمت مبعوث شده ام" .
 


<-TagName->
      نويسنده: zeinab       |    لینک ثابت |    ادامه مطلب|

صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد

کلیه حقوق این وبلاگ برای نویسنده محفوظ می باشد. باشد.